در واقع تنها دو چیز هست که میتواند یک انسان را تغییر دهد:

 عشقی بزرگ یا خواندن کتابی بزرگ

پل دزلمان

 

تو آدم خوبی هستی. ولی در زندگی

"خـــــــــوب بودن" به هیچ دردی نمی خورد.

__ مگر خود تو خوب نیستی؟

من؟...نه اصلا" ، با همین سن فهمیده ام که

مردم وقتی میخواهند بگویند یک نفر خر و بی عرضه است،

میگویند "چه آدم خوبی است"

 

" عروسک فرنگی __ آلبا دسس پدس "

 

 

هر انسانی یک بار،

برای رسیدن به یک نفر،

دیر می کند.

و پس از آن،

برای رسیدن به کَسان دیگر،

عجله ای،

نمی کند...!

 

یاشار کمال



تاريخ : چهار شنبه 21 فروردين 1392 | 22:28 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |

از همان کودکی به ما می‌آموزند که در دنیا برای خود، اسم و رسمی

 به هم بزنیم. معروف و مشهور شویم، به موفقیت دست یابیم.

وزیر یا نخست‌وزیر شویم. برنده‌ی جایزه‌ی نوبل و شخصی استثنایی

 شویم. خلاصه این‌که برای خود کسی شویم. همه‌ی کودکان با پندار

 کسی بودن، مسموم می‌شوند. درحالی‌که در واقعیت، ما هیچ‌کس

 هستیم و این واقعیت، بی‌نهایت زیباست! یک هیچ‌کس بودن،

چنان نشاط آور و چنان سرمست‌کننده است که

نمی‌توانی حتی تصورش را بکنی!

شهرت، هیچ‌چیز به‌بار نمی‌آورد. بازیچه‌ای احمقانه، کودکانه و خام

 است. تعریف من از موفقیت، چیزی است که حتی مرگ نیز نتواند

 آن را زایل کند. هر چیزی که مرگ بتواند آن را از تو بگیرد، نه

 موفقیت واقعی، بلکه یک بازیچه است.

از این لحظه، یک هیچ‌کس شو و از هیچ‌کس بودن و احساس رهایی‌ای

 که به بار می‌آورد، لذت ببر. بی‌نام و نشان شو تا نشاط را ببینی! هیچ

 نگرانی و دلواپسی وجود ندارد، چون هیچ «خودی» وجود ندارد.

 



تاريخ : سه شنبه 20 فروردين 1392 | 14:31 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |

آخ می جانه ی یاری دگوده بو قبای گالشی ****

تو تن یار من یه قبای گالشی ( محلی) بود

 

امره به جور بنه بو زحمت بکشی ( آها بگو ) ****

به ما احترام کرد ( بازم بخون)

می چل چرانه (2 ) **** امروز روز خوش منه

 

امشو شمی خونه ور شیرینی خورانه ****

امشب خونه شما بله برونه

 

 

ده گوته منم ؛ شو خوته منم ****

دیگه نمیتونم بگم ؛ از بس که شوق دارم شب نمیتونم بخوابم

 

آفتابه او سنگینه جور گیته منم ****

آب آفتابه سنگینه ؛ نمیتونم بلند کنم ببرم برای مراسم

(به دلیل اینکه خوشحالم و دستپاچه )

 

چندی مو پوس وا بکنم ای پرتغاله ****

چقدر من باید پوست بکنم این پرتغال رو

(مثلا داره تو مراسم بله برون زحمت میکشه )

 

چندی نگه وا بکنم بلندی براره ****

چقدر من خونه یار رو نگاه بکنم

 

بلندی برار دگوده بو می دل کاره ****

لباس بلند و زیبایی که خودش بافته بود پویشده بود ؛

باب سلیقه من بود

 

 

امروز نشاس وا بکنیم فردا دوباره ****

کنایه از اینه : یعنی بهار اومده موقع نشاء برنجه و فردا

هم علف های هرزش رو بکنیم ( کنایه از دیر بودن مراسم عروسیست )

 

می چینی کاسای (2) ****

یه کاسه ی چینی تو دستش بود داشت آب می خورد

 

قربان بشوم لاکوی تی چار برا سای ****
قربون قد و قامت عروس بشم من


برچسب‌ها: ترانه گیلکی ,

تاريخ : یک شنبه 18 فروردين 1392 | 21:55 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |
تو در مقام فتوت کم از درخت مباش
که سنگ میزنندش و او میوه می ریزد

بیش از آنکه دستهای درخت به نور برسد
پاهایش تاریکی را تجربه میکند،

گاهی برای رسیدن به نور

باید از تاریکی عبور کرد
 

برچسب‌ها: مقام فتوت ,

تاريخ : یک شنبه 18 فروردين 1392 | 21:51 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |

می آیی ...
می روی ...
و فقط یک سلام ... 
و گاهی یک خداحافظی
نه ... این انصاف نیست ...
من و یک دنیا عشق .... تو و یک دنیا بی تفاوتی

 


برچسب‌ها: انصاف ,

تاريخ : شنبه 17 فروردين 1392 | 15:58 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |

 

✰(¯`*•.¸,¤° ̲[̲̲̲̲̲̲̲̅B̲̲̲̲̲̲̲̅]̲ °¤,¸.•*´¯)✰

   
چـه بـاشـی

و

چـه نـبـاشـی


پــایـه ُ اســاس زنــدگـــــی


مـن

بــه طـــور مــــرمـــــوزی

بــه

تـــ♥ـو

  گــره خــورده . . .


✰(¯`*•.¸,¤° ̲[̲̲̲̲̲̲̲̅B̲̲̲̲̲̲̲̅]̲ °¤,¸.•*´¯)✰


برچسب‌ها: اســاس زنــدگـــــی ,

تاريخ : شنبه 17 فروردين 1392 | 8:44 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |
 

لطفـــــاً


مزاحــم کســـي کــه در حــال فرامــوش کــردن شمـــاست نشــويــد !


 

خـــــودش به حــد كــافــي درد ميكشــــد .


 


برچسب‌ها: ❤لطفـــــاً❤ ,

تاريخ : شنبه 17 فروردين 1392 | 8:41 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |

نگـــــــران نباش


حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …


ديگر آنقـــدر کــوچک نيستـم که در دلــــتنگي هـــايم گم شــــوم


آمـوختــه ام، که اين فـــاصــله ي کوتـــاه، بين لبخند و اشک

 نامش ” زندگيست


برچسب‌ها: ” زندگي” ,

تاريخ : شنبه 17 فروردين 1392 | 8:37 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |
نایت اسکین

میتوانم عشق را درچشم تو جاری کنم؟
نازچشمت را به هر قیمت خریداری کنم؟

آبشار گیسوانم را رها سازم شبی
بوسه های عاشقانه بر لبت جاری کنم
شانه هایت تکیه گاه بی کسی هایم شود
بغض خود را بشکنم درپیش تو زاری کنم 
گاه گاهی نغمه ای نجوا کنم در گوش تو
روز وشب با جان و دل از تو پرستاری کنم
ساحل امنم شود آغوش گرمت نازنین
ترک این تنهایی و غم های تکراری کنم
چشم هایم را بیآرایم برایت مهربان
عاشقم باشی ومن عمری وفاداری کنم

گل رز لای کتاب

برچسب‌ها: ساحل امن ,

تاريخ : پنج شنبه 16 فروردين 1392 | 22:51 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |

دلم تنگه برای خلوت با خودم

برای بودن با خودم

برای خودم بودن دلــــــــــــــم تنگه

وقتی خودم میشوم

آنگاه  باز هم دلتنگم

دلتنگ تو که جزیی از منی

و بــــــــــــــی منـــــــی

و در میان این دلتنگی ها

من همیشه و همچنان سرگردانم


آنقدر پیش این و آن از خوبی هایت تعریف کرده بودم  که وقتی سراغت را می گیرند ...  شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت...


برچسب‌ها: دلم تنگه ,

تاريخ : پنج شنبه 15 فروردين 1392 | 13:33 | نویسنده : نازنینی از دیار حافظ |

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.